جهادستان

ساخت وبلاگ
می گویند: قاضی امام ابویوسف یکی از شاگردان قوی امام ابوحنیفه (رحمه الله تعالی) شنید که جوانی به نام حاتم اصم در مسجد سخن از زهد و پرهیزگاری می زند، قاضی ابویوسف به شاگردانش گفت: بیاید به نزدش برویم و جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 309 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:19

آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌ت جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08

زن پيرى در جده (عربستان) تشخيص به سرطان خون شد، پسرانش وى را تحت مداواى خاص قرار دادند و خادمه از ماليزيا برايش استخدام كردند، زن پير بسيار يك زن صالح و با تقوا بود، چند روز بعد متوجه مى شود كه خادمه جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08

در یونان باستان سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت: سقراط، آیا می دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟سقراط جواب داد: یک لحظه صبر کن، قبل از ا جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08

مى گويند: شخصی نزد شیخ آلبانی رح آمد و ادعا کرد که علم غيب مى داند. و از شیخ خواست تا با او مناظره کند…شیخ گفت: به یک شرط حاضرم با تو مناظره کنم.مرد گفت: چه شرطی؟.شیخ فرمود: چطور علم غیب می دانی و شرط جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08

دکتر راتب النابلسی می گوید: یکی از دوستانش قصه کرد که شخصی برادرش فوت کرده بود و تمام سرمایه هایش را بنام خود ساخته بود، وقتی برادرزاده هایش تقاضای حق کردند برایشان گفته، این همه مال خودم هست بروید کا جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08

نجم الدين ايوبی امير تكريت (شهری درعراق) برای مدتی طولانی ازدواج نمی کرد، برادرش اسد الدین شیرکوه از او پرسید: چرا ازدواج نمی کنید؟نجم الدین گفت: کسی را که من می خواهم، هنوز پیدا نکرده ام.اسدالدین گفت جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:08